دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن


پنهان ملول بودن و تنها گریستن

بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار


خندیدن آشنا نبود با گریستن

دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم


زین گریه ره دراز بود تا گریستن

عمری به گریه های هوس آلود صرف شد، کنون


عمری به تازه بایدم و واگریستن

درمان من ز مسیحا مجو که هست


دردم جفای یار و مداوا گریستن

گاهی به یاد سرو قدی، گریه هم خوش است


تا کی ز شوق سدرهٔ طوبا گریستن

هر کس که هست گریه به جانش رواست و بس


نتوان به عالمی تن تنها گریستن

عرفی ز گریه دست نداری که در فراق


دردت ز دل نمی برد الا گریستن